یادداشت های یک روانی


   اگر خفه ام کنند سازش نخواهم کرد و حقیقت را قربانی مصلحت نمی کنم.
موضوعات مطالب
نويسندگان وبلاگ
آمار و امكانات
»تعداد بازديدها:

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 60
بازدید دیروز : 41
بازدید هفته : 104
بازدید ماه : 101
بازدید کل : 85475
تعداد مطالب : 91
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1

کارشناسی ارشد جنگلداری ایران

طراح قالب

Template By: LoxBlog.Com

درباره وبلاگ

خوش آمدید
لينك دوستان
» قالب وبلاگ

» فال حافظ

» قالب های نازترین

» جوک و اس ام اس

» جدید ترین سایت عکس

» زیباترین سایت ایرانی

» نازترین عکسهای ایرانی

» بهترین سرویس وبلاگ دهی

کارشناسی ارشد جنگلداری ایران
تازیخ ایرانی
شاخه گل
گل وگیاه زینتی
بقا درطبیعت
آینده روشن است اگه بخوای
عروج از کویر
گیاهان دارویی
یادداشت های یک خبرنگار
انجمن علمی
مجلات موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع
موسیقی قدیم
پوستر
پاتوق دوستدارن شریعتی
سکه
هنر قدیم
گفتگوهای تنهایی
وبلاگ خبری شریعتی
عکس
سایت چوپی فتاح
سایت رسمی استاد شوان پرور
سایت رسمی ناصررزازی
قدیمی ها
سایت طرفداران شهید شریعتی
دانلود کتاب
در هم ستان
دانلود آثار شریعتی
عاشقان شریعتی
خانه شریعتی
گلد شاپ
سینمای جهان
لینکدونی
دختر کورش
##دانلود كده آچار فرانسه##
۩۞۩ mazi-music ۩۞۩
غمه عشق
چشم انتظار
mahtab
دکتر شریعتی
کردو
سازمان ملل
شفق نیوز (کردی)
all u need
ایلام آسو
ایران هیدرولوژی
سنگ صبور
ترین ها
دىکشنری جنگلداری
كتاب‌هاي تاريخي،ناياب،قديمي
جنگلداری شهرکرد
درختان و درختچه های ایران
مهندسی منابع طبیعی
گیاهنامه
GIS
سنجش از دور
محیط زیست ایلام
اقتصاد ومدیریت منابع طبیعی
شب ایرانی
جام نیوز
شجریانی ها
گرافیک
آموزش عکاسی
دوربین دیجیتال
پیش بینی آب و هوای ملکشاهی
پیش بینی آب و هوای ملکشاهی
آپدیت نود32
آپدیت نود32
یادداشت های یک شورشی
کلیپ دونی
موسیقی ما
دانلود
رسانه های قبل از انقلاب
عکس مجلات قدیم
آموزش تصویری زبان
آموزش زبان آمریکایی
جنگل خارجی
جنگل 88
دکتر مهدوی (انجیلی)
تخصصی جنگل
تصاویر درختان
دکتر محمدی لیمانی
دکتر طاهری
آوای جنگل
دکترتازه
منابع طبیعی ایلام
سایت آموزش زبان وادبیات کردی
شبکه کشاورزی ومنابع طبیعی ایران
مجله سینمایی
انجمن جنگلبانی ایران
جنگل های شمال
درخت و درختچه ها
کشاورز جوان
سازمان هواشناسی کل کشور
وب نوشته های کردی
فرهنگستان زبان و ادب پارسی
بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان
پایگاه انتشارات دانشگاه تهران
علوم جنگل
وب سایت دکتر شریعتی
تاریخ نما
روزنامک
سایت کامل کردی
فتوفونیا
وبلاگ مونا برزوئی
استاد شهرام ناظری
سایت رسمی استاد شجریان
وب سایت عبدلجبار کاکایی
وب سایت رسمی دکتر شریعتی
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان یادداشت های یک روانی و آدرس ravani67.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
» از ناصرخان حجازی



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» تحلیل فرزند شریعتی خانم دکتر سوسن شریعتی از پیامک‌های شوخی با دکتر شریعتی

آیا شریعتی یک اسطوره است؟

همگی درباره اسطوره‌سازی و نیز ضرورت شکستن آن و البته مفید بودنش سخن میگویند. اصل را بر همین بگذاریم. غرض از پیامکهای طنز و هجو و لغز درباره شریعتی اسطوره‌شکنی است و نه محصول «دستان پنهان». تئوری دستان پنهان درست هم که باشد، اثبات‌ناپذیر است. برای آدم‌هایی مثل شریعتی که مخالف از همه سو زیاد دارد شناسایی صاحبان دست‌ها آسان نیست: دستان پنهان قدرت، دستان پنهان مخالفان او در قدرت، دستان پنهان مخالفان او خارج از قدرت و ...؟ شناساییاش سخت است، ابزار اطلاعاتی میخواهد و کنجکاویهای کارآگاهی و ... بحث در باب اسطوره‌ها و ضرورت شکستن‌شان شدنیتر است.


با این همه بت شدن و اسطوره شدن مکانیزمی دارد، زدودنش نیز. اسطوره را گاه میسازند، گاه ساخته میشود. اولی شکستنش آسان است، دومی، مثل در افتادن با ارواح است و اشباح. بت‌ها را باید شکست، اسطوره را باید زدود. اما مثل بسیاری اوقات این نوع بایدها نتیجه عکس میدهد. مثلا چون خواستی بشکنی شده است بت. چون خواسته‌ای بزدایی، شده است اسطوره. و دست آخر اینکه اسطوره‌ها را همیشه دوستداران نمیسازند، گاه مخالفان میسازند.
از این بدیهیات گذشته، برگردیم به پرونده شریعتی. آیا شریعتی یک اسطوره است؟ اگر هست و باید شکستش کی و چگونه اسطوره شد و مهم‌تر از همه چه کسی یا کسانی او را اسطوره کردند؟ طرفدارانش یا مخالفانش. گروه‌های سیاسی یا مردم کوچه و بازار؟ جوانان نسل‌های پیشین یا نسل‌های بعدی؟


1 شریعتی، اسطوره نیست. مگر میشود سر به سر اسطوره گذاشت؟ پیگرد قضایی هم که نداشته باشد، افکار عمومی در برابرت قد میکشد و نه فقط طرفداران جان بر کفش. آیا شریعتی در میان افکار عمومی چنین شانی دارد؟ آیا بر سر او چنین اجماعی وجود دارد؟ او از نادر روشنفکران (به قول برخی، خطیب، سخنران و ...) این مرز و بوم است که هنوز که هنوز است به آرشیو نپیوسته و هیچ گونه اجماعی بر سرش نیست. دفاعی هم اگر باشد نسبی است، نقدها هم در شکل منصفانه‌اش همیشه یک اما به پیوست دارد. اسطوره «نسبی» و «تقریبی» و «کمی تا قسمتی» نداریم. اسطوره، موجودیتش را از تمامیتش میگیرد. سی سال اخیر او هم بهانه شوخی شده است، هم توهین، هم اتهام، هم نقد (فلسفی – دینی – جامعه‌شناسانه) و البته هم مدح و ستایش... اگر شور و شر و مزاج آتشینی هم نشان داده شده از هر دو سو بوده است. هم آن کس که کوبیده با بسیج احساسات به میان آمده، هم آنکه در ستایش او سخن گفته است. در کنار این زد و خورد البته بحث‌های غنی و پرمحتوای نظری بسیاری هم صورت گرفته است که به نوعی میراث فرهنگی سی سال اخیر را تشکیل میدهد. نقد و بررسی شریعتی و افکارش، همچون آینه‌ای روبه‌رو بهانه‌ای بوده است برای به خود نظر انداختن و موقعیت بسیاری از معضلات و مفاهیم نظری و اجتماعی و دینی را ارزیابی کردن. حتی اگر طی این بحث‌ها فهمیده باشیم که شریعتی خطیب بوده است و نه آکادمیسین، سواد نداشته و ... با این همه همین که فرصت بحث در باب‌هایی همچون نسبت ایدئولوژی و مذهب، جایگاه دین در تغییرات اجتماعی، نسبت مذهب و سیاست، رادیکالیزم و اصلاحات، اتوپیا و رئال پلیتیک و ... را فراهم کرده باشد، به وظیفه خود عمل کرده است. پرونده شریعتی را نمیتوان محدود کرد به یک زد و خورد ابسورد و بیمعنا میان طرفداران آتشین از یک سو و مخالفان متعصب از سوی دیگر و بعد این وسط، با گرفتن میانه دچار توهم شویم و تصور که راه سوم، راهی دیگر است. شریعتی در این سی سال، همین جا و هم‌اکنون در میان ما ایستاده است و به هیچ فرا زمان و فرامکان اسطوره‌ای رانده نشده است؛ در دسترس، بیمتولی و آماده برای بحث و گفت‌و‌گو و البته برای خالی کردن عقده‌های دل. شریعتی اسطوره نیست، خوبیاش در همین است.


2 با این همه کسانی که اصرار دارند او اسطوره است و باید شکستش باید بگویند کی و چگونه اسطوره شد و چگونه؟ طی این سی سال و اندی که از مرگش میگذرد اسطوره شده است؟ چون حیات علنی داشته و بر سر کوی و برزن نامش خوانده میشده است وارد وجدان عمومی اجتماع شده یا بر عکس از آنجا که زیستی پنهان داشته، بیبلندگو بوق و کرنا، آهسته و پیوسته بدل شده است به پچ و پچ و زمزمه و ... نماد؟ چون متعلق به زمان‌های قدیم و دور بوده است، شده است حسرت نوستالژی در ادامه اون زمونا یادش به خیر یا چون پا به پا با تغییرات و تحولات اجتماعی ما به جلو آمده شده است اسطوره؟ چون اسم خیابان و مترو و مدرسه و بیمارستان به نامش هست یا چون مجسمه‌اش ناگهان مفقود میشود و کراواتمند است یا چون انتساب به او میشود مجازات در مراتب بهشت در یک کلام: چون اراده معطوف به ساخت و ساز اسطوره از شخصیت او از بالا وجود داشته است اسطوره یا چون اراده معطوف به ساختن اسطوره از او وجود نداشته، شده است اسطوره؟ چون پشتش گرم بوده شده است اسطوره یا چون پشتش خالی بوده؟ چون بت شده است باید شکستش یا چون مدام خواسته‌اند بشکنندش شده است بت؟ این را دیگر اسطوره شناسان باید بگویند. به ما توضیح دهند روند اسطوره‌سازی یا برعکس شکل گرفتن اسطوره‌ها را. اسطوره‌ها را همیشه نمیسازند. اسطوره‌ها ساخته میشوند برای پر کردن خلأیی.


3 سوال مهم‌تر اینکه اگر شریعتی اسطوره است و باید شکستش، چه کسانی این اسطوره را ساخته‌اند؟ دوستداران یا مخالفان؟ اینکه دوستداران شریعتی او را اسطوره کرده‌اند، یکی از همان اسطوره‌ها است. اگر اسطوره‌سازی با بزرگنمایی همراه باشد در مورد شریعتی مسوولیتش به گردن مخالفانی است که در بزرگنمایی نقش او در تاریخ معاصر سهم بسزایی داشته‌اند: «شریعتی همه را چریک کرد، شریعتی با رویکرد ایدئولوژیک به تاریخ، جلودار حرکت مشروطیت شد، شریعتی با نگاه اسطوره‌ای به تاریخ سدی شد برای مدرنیته و ...» هیچ یک از دوستداران شریعتی چنین قدرتی را برای او در کن فیکون کردن تاریخ معاصر قائل نبوده‌اند. از مورخ دولتی ما گرفته تا فیلسوف دولتی نظام شاهنشاهی همگی متفق‌القولند در ساواکی بودن شریعتی و البته در اینکه همه جوانان ما را مارکسیست کرده است (گیرم از نوع اسلامیاش) بسیاری از روشنفکران دینی و اکثر روشنفکران غیردینی متفق‌القولند که شریعتی همه را مذهبی ولایی کرد (گیرم کراواتمند)، اما هیچ یک از دوستداران شریعتی تواناییهایی چنین گسترده برای او برنمیشمارند. این مخالفان شریعتی بوده‌اند که او را بدل ساخته‌اند به کینگ‌کونگی با قدرتی خارق‌العاده در تخریب که یک تنه ایستاد و خراب کرد و «برید و درید و شکست و ببست، یلان را سر و سینه و پا و دست» یک اسطوره کینگ کونگی ندیده‌اید؟ شریعتی را چه کسی اسطوره کرده است؟ جملاتی که در جهان مجازی و غیرمجازی چرخ میخورد و نام او را بر سر زبان‌ها میاندازد، کتاب‌هایی که پرتیراژتر میشوند، نقدهایی که به هر مناسبتی و از هر طیف فکریای متوجه او میشود، یا نسل جوانی که برای شریعتی برافروخته میشود؟ همان نسل جوانی که در صورت عدم توهم توطئه و دست‌های پنهان، میگویند این روزها با ارسال پیامک در صدد شکستن اسطوره شریعتی است: تا کمی بخندد، تا انتقامی گرفته باشد از اسطوره‌ها، تا وعده دهد که بعدا نوبت شما هم میشود.


نتیجه: شریعتی چه اسطوره باشد و این پیامکها به قصد شکستش ارسال میشود، چه دست‌های پنهان دست‌اندرکار توطئه‌ای به قصد تخریب آدم محبوب و معتبری باشند، هر دو مبارک است. در شق اول باید خوشحال بود که بار دیگر شریعتی بهانه‌ای شده است برای برداشتن گامی به سوی گسترش فرهنگ تساهل و بردباری. در شق دوم معلوم میشود که شریعتی تهدیدی است جدی و باید بدلش ساخت به موضوع خنده. شریعتی در این میان، اگر اسطوره نباشد که خب با این طنزها نمیشکند و اگر هم اسطوره باشد که با این توطئه‌ها اسطوره را نمیشود، سرنگون کرد. بگذارید حالشان را بکنند: نسل جوان باشد یا دست‌های پنهان.

 

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد، 26 مرداد 1391.



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:دکتر شریعتی, پیامک , سوسن شریعتی , تحلیل , علی شریعتی , تحلیل پیامک های طنز , | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» نگاهی به فیلم قیصر ، فیلمی که دکتر شریعتی تحسینش کرده است ...

علی شریعتی از حامیان و طرفداران فیلم قیصر درزمان خود بود . مسعود کیمیایی در مصاحبه ای دراین باره گفته : دیدار من با «دکتر شریعتی» خیلی قبل‌تر از نمایش «قیصر» اتفاق افتاده بود. اما خیلی‌ها این ماجرا را نمی‌دانند. «دکتر شریعتی» را چندین‌بار دیده بودم، اما شب نمایش «قیصر» بود که از دور ایشان را دیدم و سلام‌و‌علیکی کردیم. این‌که می‌گویند «کیمیایی» هیچ‌وقت «دکتر شریعتی» را ندیده و با او حرف نزده، حرف درستی نیست.یادم هست او «قیصر» و «گاو» را دیده بود و می‌گفت بین این‌دو، فیلم موردنظر ما «قیصر» است. چون معتقد بود «قیصر» فیلم «نر» و «پرحرکتی»‌ از کار درآمده است. خیلی هم «قیصر» را دوست داشت و ابراز لطف می‌کرد، اما من هیچ‌وقت درباره این فیلم با او حرف نزدم؛ یعنی هیچ‌وقت فرصتش پیش نیامد. «شریعتی» درباره فیلم با عباس شباویز مفصل حرف زده بود و برای او از خوبی‌های فیلم گفته بود.


ادامه مطلب ...
نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : سه شنبه 13 شهريور 1391برچسب:قیصر,فیلم قیصر,مسعود کیمیایی , فیلم قیصر وشریعتی,دکتر شریعتی, یادداشت , | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» قرآن من شرمنده تو ام ؟!!!

 

.
قرآن ! من شرمنده توام اگر تو را از یك نسخه عملی به یك افسانه موزه نشین مبدل كرده ام . یكی ذوق میكند كه تو را بر روی برنج نوشته،‌یكی ذوق میكند كه تو را فرش كرده ،‌یكی ذوق میكند كه تو رابا طلا نوشته ،‌یكی به خود میبالد كه تو را در كوچك ترین قطع ممكن منتشر كرده و !... آیا واقعا خدا تو را فرستاده تا موزه سازی كنیم ؟
قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان كه تو را می خوانند و تو را می شنوند ،‌آنچنان به پایت می نشینند كه خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند. اگر چند آیه از تو را به یك نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند " احسنت ...! " گویی مسابقه نفس است ...
قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یك فستیوال مبدل شده ای حفظ كردن تو با شماره صفحه ،‌خواندن تو آز آخر به اول ،‌یك معرفت است یا یك ركورد گیری؟ای كاش آنان كه تو را حفظ كرده اند ،‌حفظ كنی ، تا این چنین تو را اسباب مسابقات هوش نكنند . خوشابه حال هركسی كه دلش رحلی است برای تو. آنانكه وقتی تورا ميخوانند چنان حظ ميكنند گويی كه قرآن همين الآن برايشان نازل شده است.آنچه ما با قرآن كرده ايم تنها بخشی از اسلام است كه به صليب جهالت كشيديم .

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام كه هر وقت در كوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند " چه كسی مرده است؟ " چه غفلت بزرگی كه می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل كرده است



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:دکتر شریعتی , قرآن ,دانلود کتاب دکتر شریعتی ,ملکشاهی , | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» درد دل با برادر ...

shariati1 دکتر شریعتی را بهتر بشناسیم(بیوگرافی)

و ناگهان دیدم در کنار فرعون ها و قارون ها که به بردگیمان

می خریدند و به بیگاریمان می کشیدند، دیگرانی نیز به نام

جانشینان پیامبران سرکشیدند، روحانیان رسمی.

 

ای آزادی من از ستم بیزارم ،از بند بیزارم، از زندان بیزارم، از باید بیزارم، از هر چه و هر که تو را در بند می کشد بیزارم.ای آزادی کاش با تو زندگی می کردم، با تو جان می دادم، کاش در تو می دمیدم، در تو دم می زدم، در تو می خفتم، بیدار می شدم، می نوشتم، می گفتم، حس می کردم، بودم.

ای آزادی، مرغک پرشکسته زیبای من، کاش می توانستم تو را از چنگ سازندگان شب و تاریکی و سرما،سازندگان دیوارها و مرزها و زندانها و قلعه ها رهایت کنم،کاش قفست را می شکستم و در هوای پاک بی ابر بی غبار بامدادی پروازت می دادم اما …

 

نکند ما نیز فقیر باشیم.....!!

فقر  همه جا سرمیکشد ...

آدم گرسنه فقیر است،

 آدم عریان فقیر است،

آدم خسیس هم که شمش های طلا 

 را پنهان میکند  فقیر است،

 آدم بی پول  فقیر است،

 آدم بی غذا  فقیر است،

 آدم کج ذهن هم فقیر است،

 آدم بی مطالعه که روی کتابهایش 

 گرد و خاک نشسته هم فقیر است،

 جامعه بی روزنامه  فقیر است،

 جامعه ای که بر روی کتیبه سه هزار ساله اش 

 یادگاری نوشته اند فقیر است،

 آدم بی فرهنگ که پوست موز خود را

 از پنجره اتومبیل به خیابان پرت می کند هم فقیر است،

 فقر ،  همه جا سر میکشد ...

 آدمی که شب را بی غذا به صبح می رساند

 فقیر است و همسایه او فقیرتر،

آدمی که روز را بی اندیشه سر می کند فقیر است

 و دوست او فقیرتر...

 میخواهم  بگویم ...

 فقر  همه جا سر میکشد ...

 فقر ،تنها گرسنگی نیست ...  

 فقر ، تنها عریانی  هم  نیست ...

 فقر ،  گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میکند ...

 فقر ، چیزی را  " نداشتن " است ،

 ولی  ، آن چیز تنها پول نیست ...

 طلا و غذا نیست  ...

فقر ،ذهن ها را مبتلا میکند ... 

هرگز از دوباره جان گرفتن ابلیس بی جان شده،غافل مباش!

که انقلاب،پس از پیروزی نیز،همواره در خطر انهدام است ،در خطر ضد انقلاب است؛

 مارهای سرکوفته،در گرمای فتح و غفلت جشن و غرور قدرت، باز سر بر می دارند،رنگ

عوض می کنند،

 نقاب دوست می زنند ، از درون منفجر می کنند،غاصب همه ی دست آوردهای انقلاب می شوند

و میراث خوار مجاهدان و تعزیه خوان شهیدان !

 پیروزی تو را به آسودگی نکشاند .

 زمام منی را به دست گرفتی، سلاح را از دست مگذار،

 که ابلیس را اگر از در برانی ، از پنجره باز میگردد،

 در بیرون بکوبی،

 در درون سر برمی دارد ،

 در جنگ ناتوان کنی ،

 در صلح توان می یابد ،

 در منی نابود کنی در من نابودت میکند،…

 و چه می گویم ؟ وسواس هزار نقاب دارد ،

 در جامعه ی سیاه کفرعریانش کنی ،

 ردای سبز دین بر تن می کند،

 در چهره ی شرک رسوایش کنی ،

 نقاب توحید بر چهره می زند،

  بتخانه را بر سرش ویران کنی ،

 در محراب خانه می کند!!!!

 در بدر خونش را بریزی ،

 درکربلا انتقام می گیرد ،

 در خندق مدینه شمشیر بخورد ،

 در مسجد کوفه پاسخ می گوید،

 در احد ،بت حبل را از دستش بگیری ،

 در صفین ،

 قرآن ِ اللّه را بر سر دست می گیرد!!! 

ما اکنون، به ظاهر برای کسی بیگاری نمی کنیم، آزاد شده ایم،

 بردگی برافتاده است !!

 اما به بردگی یی بدتر از سرنوشت تو محکوم شده ایم.

  اندیشه ما را برده کرده اند. دلمان را به بند کشیده اند و اراده مان را تسلیم کرده اند،

 و ما را به عبودیتی آزادگونه پرورده اند و با قدرت علم، جامعه شناسی، فرهنگ، هنر، آزادیهای جنسی، آزادی مصرف و عشق به برخورداری و فرد پرستی، از درون و از دل ما، ایمان به هدف، مسئولیت انسانی و اعتقاد به مکتب او را پاک برده اند.

و اکنون برادر، ما در برابر این نظام های حاکم، کوزه های خالی زیبایی شده ایم که هر چه می سازند، می بلعیم !!!
 



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» امام خمینی کی بود ؟؟؟؟

سیّد روح‌الله مصطفوی موسوی خمینی (۱ مهر۱۲۸۱۱۳ خرداد۱۳۶۸)

پرونده:Portrait of Imam Khomeini.jpg

فقیه، مرجع تقلیدشیعه، نویسنده، شاعر و اولین رهبرایران در نظام جمهوری اسلامی بود که انقلاب ۱۳۵۷ ایران را رهبری کرد و در پی به نتیجه رسیدن آن، نظام جمهوری اسلامی ایران را بنیان گذارد و تا پایان عمرش رهبر ایران ماند. وی یکی از نظریه‎پردازان ولایت فقیه به شمار می‌رود. از او بیش از چهل کتاب در زمینه‌های اخلاق، فقه، عرفان، فلسفه، حدیث، شعر و تفسیر به جای مانده که بیشتر آن‌ها را پیش از انقلاب ایران نگاشته‌است. در زمان حکومت محمدرضا پهلوی، یک بار به دلیل سخنرانی خطاب به شاه در عاشورای سال ۱۳۴۲، ۱۰ ماه زندانی و بار دیگر به دلیل سخنرانی علیه قانون کاپیتولاسیون در سال ۱۳۴۳، ۱۵ سال تبعید گردید. او نزدیک به یک سال در ترکیه، سپس عراق و در پایان برای چندماه در فرانسه دوران تبعیدش را گذراند. وی در دوران تبعید پیگیر اوضاع سیاسی ایران بود و با ارسال پیام و اعلامیه از دور، اسلام گرایان و مخالفان نظام شاهنشاهی را رهبری می‌کرد و در این دوران به تدوین نظریه ولایت فقیه پرداخت. تا پس از اینکه محمدرضا پهلوی ایران را ترک کرده بود در ۱۲ بهمن۱۳۵۷ روانه ایران شد و در ۲۲ بهمن انقلاب به رهبری او به پیروزی رسید طرف‌دارانش از او با عنوان «امام خمینی» یاد می‌کنند.

او پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، پوشش حجاب اسلامی را برای بانوان اجباری کرد؛ صدها نفر از وابستگان حکومت شاهنشاهی ایران را اعدام نمود. به فرمان او و با هدف تصفیه دانشگاه‌ها از «اساتید و دانشجویان ضدانقلاب» که به «انقلاب فرهنگی» مشهور شد، بسیاری از دانشجویان و استادان چپ، لیبرال و بهایی از دانشگاه‌ها اخراج شدند.او بسیاری از متحدان پیشین خود را سرکوب یا اعدام نمود. در تابستان سال ۱۳۶۷ بیش از ۳،۰۰۰ نفر از زندانیان سیاسی به «حکم حکومتی» او در زندان‌ها اعدام شدند.

 

برای دانستن بیشتر لطفا به ادامه مطلب بروید ...


ادامه مطلب ...
نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» قیصر !!!





حرف از مردونگی نزن كه هیچ خوشم نمی‌آد … كی واسه من قد یه نخود مردونگی رو كرد تا من واسش یه خروار رو كنم؟ … این دنیا همیشه واسه من كلك بوده و نامردی … به هر كی گفتم نوكرتم خنجر كوبید تو این جیگرم … دیدم فرمون كه می تونست یه محلی رو جابجا كنه … وقتی زجرش می دادن می رفت عرق می خورد و عربده می كشید دیوارا تكون می خوردن و هرچی نامرده عینهو موش تو سوراخ راه‌آب‌ها قایم می شدن، چی شد؟ …. رفت زیارت و گذاشت كنار … مثل یه مرد شروع كرد كاسبی كردن و پول حلال خوردن … اما مگه گذاشتن … این نظام روزگاره … یعنی این روزگاره خان‌دایی … نزنی، می زننت … حالا داش فرمون كجاست ؟ … اون فاطی كه تو این دنیا آزارش به یه مورچه هم نرسیده بود كجاست؟ … همه دل خوشیش تو این دنیا ما بودیم و همه سرگرمیش اون رادیو .. الهی نور به قبرشون بباره … چقدر شبای ماه رمضون من و داش فرمون راه می افتادیم و می‌رفتیم، هر چی اون كاسبی كرده بود برای فقیر فقرا، سحری می‌خرید و پول افطاری‌شونو می‌داد … حالا چی شد؟ … سه تا بی‌معرفت … سه تا از خدا بی خبر، مفت مفت اونا فرستادند زیر خاك … منم این كار و می كنم … منم می‌فرستمشون زیر خاك … تازه این اولیش بود … تو نمره … رو پاهام افتاده بود … نمی‌دونی چه التماسی می‌كرد، ننه … چشاش داشت از كاسه در می‌اومد خان‌دایی … می‌فهمی … چشاش داشت از كاسه در می‌اومد … اونارم وادار به التماس می‌كنم … حساب یك یك شونو می رسم … بدتون نیاد .. شما دیگه برا خودتون عمرتونو كردید … منم دو تا گیر كوچیك دارم … یكی این‌كه به این ننه مشهدی قول دارم ببرمش مشهد زیارت … یكیم یه جوری مهرم و از دل اعظم بیارم بیرون .. فقط همین و همین … خیال می‌كنی چی می‌شه خان‌دایی … كسی از مردن ما ناراحت می‌شه؟ … نه ننه … سه دفعه كه آفتاب بیفته سر اون دیفال و سه دفعه كه اذون مغرب و بگن همه یادشون می ره كه ما چی بودیم و واسه چی مردیم … همینطور كه ما یادمون رفته … دیگه تو این دوره زمونه كسی حوصله داستان گوش كردنو نداره.



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» آزادی بیان

فردریک کبیر ،که از سال ۱۷۴۰ تا ۱۷۸۶ بر کشور آلمان حکومت می کرد
معتقد به آزادی اندیشه بود و رشد فکری مردم را در گرو آن می دانست.
او یک روز سوار بر اسب با همراهانش از یکی از خیابان های برلین می گذشت،
گروهی از مخالفان اعلامیه تند و تیزی علیه او بر دیوار چسبانده بودند.
فردریک آن را به دقت خواند و گفت: “بی انصافها چقدر اعلامیه را بالا چسبانده اند
ما که سوار اسب هستیم آن را به راحتی خواندیم ولی افراد پیاده برای خواندنش به زحمت می افتند.
آن را بکنید و پایین تر بچسبانید تا راحت تر خوانده شود”.
یکی از همراهان با حیرت گفت: “اما این اعلامیه بر ضد شما و اساس امپراتوری است”.
فردریک با خنده پاسخ داد: “اگر حکومت ما واقعا به مردم ظلم کرده و آنقدر بی ثبات است که با یک اعلامیه چند خطی ساقط شود همان بهتر که زودتر برود و حکومت بهتری جای آن را بگیرد،
اما اگر حکومت ما بر اساس قانون و نیک خواهی و عدالت اجتماعی و آزادی بیان و قلم است
مسلم بدانید آنقدر ثبات و استحکام دارد که با یک اعلامیه از پا نیفتد."




نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» خدا قوت مهندس !!!

گونه جدیدی از مهندس
از مهندسی زیبای یک حشره بسیار ریز لذت ببرید و ببینید که خدایی چه کرده
!!!

برش در امتداد خط مستقیم



قسمت آخر برای تعلیق خانه بُرش نمی خورد

 



اندازه گیری فاصله ها



تا کردن برگ - هنر واقعی



و نیز از قسمت زیر



دو قسمت را همزمان کنار هم نگهداشتن



قسمت راست را نگهداشتن تا قسمت چپ تا بخورد...!



مهندسی واقعی ...



خانه اکنون معلق است تا دست دشمنان به آن نرسد



تعبیه درب وردی منزل



کنترل تکیه گاه و محکم نمودن آن با چسب


آیا این مهندسی نیست؟

خدا قوت مهندس



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» سیاست از دیدگاه امام حسن (ع)

شخصی از امام حسن علیه السلام معنای سیاست را پرسید. آن حضرت فرمودند: «سیاست آن است که حقوق خدا و حقوق بندگان زنده و بنده های درگذشته خدا را رعایت کنی». آن گاه برای توضیح بیشتر فرمودند: «حقوق خدا آن است که آن چه را خدا از انجام واجبات و ترک محرمات تکلیف کرده به طور کامل رعایت کنی. حقوق بندگان زنده آن است که وظایف خود را نسبت به برادران دینی انجام دهی. در خدمت گزاری برادر دینی درنگ ننمایی و نسبت به رهبر جامعه اسلامی تا زمانی که نسبت به مردم اخلاص دارد اخلاص داشته باشی و هر وقت از راه راست منحرف شد، اعتراض کنی. حقوق بندگان در گذشته یاد کردن نیکی ها و چشم پوشیدن از بدی های آنهاست».



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» خلاصه اخبار
اگر وقت نمی کنید اخبار صداسیما را نگاه کنید زیاد ناراحت نباشید.
 خلاصه اخبار  به شرح ذیل است:

 

عراق: ناامنی + بمب گذاری

افغانستان: نارضایتی مردم از سربازان آمریکایی

عربستان: توطئه

تونس، مصر، یمن وبحرین : بیداری اسلامی

اروپا: رکود + فقر + گرسنگی

سوریه: حمایت قاطع مردم از بشار اسد

آمریکا: خشونت + فلاکت + فساد و بدبختی

ونزوئلا: رضایت مردم از هوگوچاوز

ایران: شکوفایی + فن آوری +  مانور جنگی



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» دکتر متین ،ملکشاهی : تبریک

 انتخاب شایسته  همشهری عزیز وفرهیخته جناب دکتر علی اکبر متین را به عنوان نماینده استان ایلام در مجلس شورای اسلامی به همه همشهریان و هم استانی های عزیز و همه دوستداران مردم غیور ملکشاهی  و خود جناب متین تبریک می گویم .



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» کورش بزرگ :

 

 

 

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند ،

ولی مهربان باش...

اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند ،

ولی شریف ودرستکار باش ...

نیکی های امروزت را فراموش می کنند ،

ولی نیکوکار باش...

بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر کافی نباشد!

در نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان تو وخداوند است ،

نه میان تو ومردم !!!



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» تساوی :

 معلم پای تخته داد می زد

صورتش از خشم گلگون بود

و دستانش به زير پوششی از گردپنهان بود

ولی آخر کلاسی ها

لواشک بين خود تقسيم می کردند

وان يکی در گوشه ای ديگر جوانان را ورق می زد

برای آنکه بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پايان

تساوی های جبری رانشان می داد

خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاريک

غمگين بود

تساوی را چنين بنوشت

يک با يک برابر هست

از ميان جمع شاگردان يکی برخاست

هميشه يک نفر بايد به پا خيزد

به آرامی سخن سر داد

تساوی اشتباهی فاحش و محض است

معلم

مات بر جا ماند

و او پرسيد

گر يک فرد انسان واحد يک بود ايا باز

يک با يک برابر بود

سکوت مدهوشی بود و سئوالی سخت

معلم خشمگين فرياد زد

آری برابر بود

و او با پوزخندی گفت

اگر يک فرد انسان واحد يک بود

آن که زور و زر به دامن داشت بالا بود

وانکه قلبی پک و دستی فاقد زر داشت

پايين بود

اگر يک فرد انسان واحد يک بود

آن که صورت نقره گون

چون قرص مه می داشت

بالا بود

وان سيه چرده که می ناليد

پايين بود

اگريک فرد انسان واحد يک بود

اين تساوی زير و رو می شد

حال می پرسم يک اگر با يک برابر بود

نان و مال مفت خواران

از کجا آماده می گرديد

يا چه کس ديوار چين ها را بنا می کرد ؟

يک اگر با يک برابر بود

پس که پشتش زير بار فقر خم می شد ؟

يا که زير صربت شلاق له می گشت ؟

يک اگر با يک برابر بود

پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟

معلم ناله آسا گفت

بچه ها در جزوه های خويش بنويسيد

يک با يک برابر نيست



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» شیطان :

 شیطان روزی با من چنین گفت : " خدا را نیز دوزخی هست ؛ دوزخ او عشق به انسان است."



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» و چندی پیش شنیدم که گفت :

 و چندی پیش شنیدم که گفت :"خدا مرده است ،رحم خدا به انسان او را کشت."



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» شازده کوچولو میگفت:

گل من گاهی بداخلاق و کم حوصله و مغرور بود،اما ماندنی بود،این بودنش بود که اورا تبدیل به گل من کرده بود....



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» سه عکس از دو خوارزام (خواهرزاده هام)

 

طهورا

فاطیما



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» عناوين آخرين مطالب